معنی غرولند کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
سخن آهسته گفتن از سر خشم غرغر کردن.
غرولند
(اسم) سخن آهسته از روی خشم و اعتراض غرغر غر.
غرولند زدن
سخن آهسته گفتن از سر خشم غرغر کردن.
حل جدول
فارسی به عربی
احسد، اربیه، اشتک، زمجره، نعیق
فرهنگ معین
(غُ رُّ لُ) (اِمر.) (عا.) سخن آهسته از روی خشم و اعتراض.
غرولند زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض.
مترادف و متضاد زبان فارسی
اعتراض، غر، غرغر
فارسی به انگلیسی
Cavil, Complaint, Crabby, Grumble, Murmur, Mutter, Squawk
غرولند کردن
Fuss, Gripe, Grizzle, Murmur, Mutter
غرولند کردن (خودمانی)
Bellyache
غرولند کردن (عامیانه)
Crab, Kick
غرولند کردن به شوهر
Henpeck
واژه پیشنهادی
زک
معادل ابجد
1564